کد مطلب:90288 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:138

عظمت خداوند نزد اهل تقوا











«عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم»

واژه ها

عظم: بزرگی قدر و مقام و عظمت است.

خالق: آفریننده، خلق كننده، به وجود آورنده است.

نفس: جان، روح، روان، قوه ای است كه بدان جسم زنده است.

جوهری است مجرد و متعلق به بدن، به شكل تعلق تدبیر و تصرف و او جسم و جسمانی نیست و این مذهب بیشتر محققان از حكما و متكلمان است.

نفس انسان را سه نشات است: اول نشات صور حسیه ی طبیعیه و مظهر آن حواس خمس ظاهره است كه دنیا هم گویند. نشات دوم اشباح و صور غائیه ی از حواس است و

[صفحه 121]

مظهر آن حواس باطنه است كه عالم غیب و آخرت هم گویند.

سوم نشات عقلیه است كه دار مقربین و دار عقل و معقول است و مظهر آن قوه ی عاقله است.

صغر: خرد گردیدن، خوار شدن، خردی و كوچكی است.

دون: غیر، سوای، مقابل فوق، پست و فرومایه است.

عین: چشم، دیده، جمع: اعیان، اعین، اعینات و عیون و به معانی برگزیده، خالص، بزرگ قوم و مهتر قوم نیز، آمده است.

ترجمه: مولا می فرماید: عظمت و بزرگی آفریدگار جهان در گستره ی جان و روان اهل تقوا چنان بزرگ جلوه كرده كه ماسوی الله را، خرد و كوچك می بیند.

شرح: هویت نفسانی متقین به لحاظ دارا بودن خصایص و ملكات، به گونه ای است كه در جان خود، خدا را با عظمت و غیر از او هر چه هست خرد و كوچك می نگرند، به این دلیل كه نفس با تجرد وسیعش، مظهر تجلی حق است و ممكنات از دید چشم بیرون نبوده و از حیطه ی چشم، گامی فراتر نمی نهند.

حكیم سبزواری، در شرح منظومه، در آنجا كه بحث از فاعلیت نفس ناطقه دارد، می گوید:


و النفس مع علوها لمادنت
بامرها كل القوی قد سخرت


چون نفس ناطقه ی قدسیه، نشانه و ظل وجود حقیقی و آیه و علامت توحید و مكتب اسماء جمال و جلال الهی است. پس در عین بلندی مرتبه، دانی و در عین نزدیكی، عالی و در حال ظهور، مخفی و در هنگام خفا، هویدا می باشد و نسبت وی به قوا و حواس، مانند نسبت حركت توسطیه، به حركت قطعیه است و تمام قوا خادم و

[صفحه 122]

مقهور و مسخر اراده ی وی می باشند، پس نیروهای ظاهری و باطنی نفس، فاعل بالتسخیرند.

و در مورد شمول نفس ناطقه، مر تمام حواس را، می گوید:


النفس فی وحدته كل قوی
و فعلها فی فعله قد انطوی


نفس به تنهایی شامل تمام نیروها می باشد و فعل آنها در فعل وی مندرج است.

محققان گویند: چون نفس ناطقه، دارای وحدت ظلیه است و مراتب متفاضله ای دارد و تمام قوای ظاهری و باطنی، شئون ذاتی او می باشند، پس خود نفس عاقله و متوهمه و متخیله و حساسه و محركه و متحركه است.

غرض از بیان این دو بیت، در این دو مبحث، اینكه نفس آدمی چون دارای وحدت ظلیه است، صلاحیت دارد كه حقیقت صفات الهی، عظمت، قدرت، حیات، خالقیت و رازقیت را درك نماید، چرا كه نفس ناطقه ی قدسیه، مظهر اسماء جمال و جلال الهی و ظل وجود حقه ی حقیقیه است و می تواند در وجود خود، وسعت و عظمت و بزرگی الهی را ببیند، نیروهای باطنی و ظاهری كه از آنها دیده و دید است همان را می بیند كه نفس مظهر آن می باشد.

بنابراین آنچنان عظمت و بزرگی آفریننده ی جهان، در دید آنان وجود دارد كه ماسوای او هر چه بینند، خرد و كوچك است به لحاظ اینكه وجود مطلق، جمال مطلق و قیومیت مطلقه از آن اوست زیرا او واجب الوجود بالذات است و واجب الوجود بالذات واجب الوجود من جمیع الجهات و الحیثیات است، اما ممكنات با قصور ذاتی و احتیاجی كه به علت حدوث و بقا دارند، رشحه و قطره ای از رشحات دریای بی پایان فیض اویند، اگر فرضا علت ایجاد و ابقاء برای ممكن نبود، هیچ ممكنی تحقق نمی یافت.


ما عدمهاییم هستیها نما
تو وجود مطلق و هستی ما

[صفحه 123]

بنابراین عالم خلقت، با آن وسعت و پهناوری، پدیده ای از تجلیات حق است، كه از اراده ی مطلقه ی «كن» شكل گرفته و در این مسیر هر كس و هر چیز، به آرایش هستی و حیات درآمده است.


ازمه الامور طرا بیده
و الكل مستمده من مدده


كوتاه سخن آنكه مومن به نور الهی و در شعاع آن همه ی اشیاء را به حقیقتش می بیند، المومن ینظر بنورالله و به سر كل شی ء هالك الا وجهه (فیضه) واقف می شود.

[صفحه 124]


صفحه 121، 122، 123، 124.